دوست گرامی جناب آقای علیرضا ابوالقاسمی
با نهایت تاسف و تالم در گذشت خواهر عزیزتان را به شما و سایر بازماندگان صمیمانه تسلیت عرض می نماییم .و ما را در غم خود شریک بدانید....
هم قطاران باستان شناسی دانشگاه سوادکوه
قسمت اول: تپه سیک
نوروز دیگری با رسوم ملی اش در راه است ...
تا چندی دیگر نوروز از راه می رسد ، همان نوروزی که بزرگ ترین جشن ملی ایرانیان است . نوروزی که قرنهاست به تمام جشنهای جهان فخر فروخته و تجدید خاطره ای بزرگ است از خویشاوندی انسان با طبیعت و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت .
این رسم پسندیده و پاک هزاران سال است که از نسلهای پیشین به آیندگان منتقل و زنده نگه داشته شده است. شاهنامه سرآغاز نوروز را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت می دهد .
بنا به افسانه های کهن جمشید در 7000 سال پیش دستور به برگزاری جشنهای نوروز را داد که طی آن مردم از تمام طبقات و در چهار گوشه امپراطوری او همه ساله نوروز را در نخستین روز بهار با شکوه هرچه تمام تر جشن می گرفتند . در اوستا نیز با قدمت 3700 ساله اش به تکرار و تقدس نوروز در حد یک وظیفه سفارش شده است.
محور اصلی نوروز بر شادی و سرور و پایکوبی بنا شده تا به روح سیال انسان تراوتی تازه بخشد .
در عرصه تاریخ ،نوروز مرهمی بر زخمهای عمیق ایرانیان بوده . اسکندر مقدونی با حمله خود و با درنده خویی و شقاوت بیسابدقه امپراطوری داریوش سوم را یکباره به زیر کشید و با کشتار و غارت و تجاوز آنچنان رعب و وحشتی در دل ایرانیان ایجاد کرد که ایرانیان می پنداشتند که حکومت اسکندر آخرین حکومت اهریمنی بر روی زمین خواهد بود.
مردم به انتظار فرا رسیدن نوروز دردها و فجایعی را که اسکندر به آنان تحمیل کرده بود ، با شکیبایی تحمل می کردند .
برگزاری جشنهای نوروزی در زمان ساسانیان به اوج خود رسید و بمدت چهارصد سال تا حمله تازیان ادامه یافت.
ایرانیان که در زمان یزدگرد سوم بخاطر جنگهای طولانی با رومیان به شدت از نظر نظامی ضعیف شده بودند یارای مقابله با هجوم وحشیانه و فرصت طلبانه اعراب را پیدا نکردند و سرانجام با شکست ایران در نبرد قادسیه مقدمات سقوط فاجعه آمیز سرزمین اهورایی یکباره فراهم آمد.
ایرانیان که کشتار و غارت و وحشیگری اعراب را حتی تصور نمی کردند ، خیلی زود دریافتند که پندارشان در مورد حکومت اسکندر تا چه حد ناشیانه بود و تصمیم به مقاومت گرفتند ، بدینسان تصرف ایران روستا به روستا 300 سال طول کشید . اعراب که بیشتر به تصاحب غنائم علاقه داشتند در ابتدا به ساکنان سرزمین اشغالی اجازه دادند تا با پرداخت مالیاتهای سنگین (جزیه) آیین خود را نگه داشته و جشنهای سالانه از جمله نوروز و مهرگان را برگزار کنند.
اما خلفای اموی خیلی زود به اهمیت نوروز پی برده و برگزاری آن را ممنوع کردند ، بطوری که مردم برای باز پس گرفتن اجازه برگزاری نوروز مجبور به دادن هدایای زیادی به خلفا شدند ...
و از تمام این حقیقتهای تلخ تاریخی که بگذریم ، ایرانیان همیشه به نوروز ، این منبع امید و مایه روشنی روان عشق می ورزیده اند و در پاسداریش کوشیده اند پس فرارسیدن سال 7033 میترائی ، 3749 زرتشتی ، 2570 شاهنشاهی و 1390 خورشیدی را به تمام ایرانیان جهان که قلبهایشان برای سرزمین اهورایی شان میتپد شادباش میگویم .
اردوی سورا آناهیتا
قلعه رودخان یا قلعه حسام نام قلعهای تاریخی در ۲۰ کیلومتری جنوب غربی شهر فومن در استان گیلان است. برخی از کارشناسان، ساخت قلعه را در دوران ساسانیان دانستهاند. این قلعه با ۲٫۶ هکتار مساحت بر فراز ارتفاعات روستای رودخان قرار دارد. دیوار قلعه ۱۵۰۰ متر طول دارد و در آن ۶۵ برج و بارو قرار گرفته شدهاست.
در دورهٔ سلجوقیان این قلعه تجدید بنا شده و از پایگاههای مبارزاتی اسماعیلیان بودهاست. بر روی سردر ورودی آن درج شدهاست که این قلعه در سال ۹۱۸ تا ۹۲۱ هجری قمری برای سلطان حسامالدین امیردباج بن امیر علاءالدین اسحق تجدید بنا شدهاست. این کتیبه در موزهٔ گنجینهٔ رشت نگهداری میشود.
این قلعه در ارتفاعی بین ۶۶۵ تا ۷۱۵ متر از سطح دریا واقع شدهاست و در کنار آن رودخانهای با همین نام جاری است.
درود بی پایان به هم میهنان میهن پرست
امروز ...
خور روز به ماه سپنتا آرمیتی 3748 زرتشتی
پنجم اسفند ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی
روز سپندارمذگان روز زن در ایران باستان و روز عشق ایرانی است که در تقویم خورشیدی بیست و نهم بهمن ماه می باشد و صدها سال کهنتر و با اصالت تر از روز ولنتاین می باشد .
شعر زیر تقدیم به تمام شیر زنان و دوشیزگان و تمام کسانی که با عشق زندگی میکنند .
سروده اسفندگان ...
روز اسپندارمزد ز اسفند ماه
دوستت دارم بگو با هر نگاه
دوستت دارم ز دریا بیشتر
از زمین و از کهکشانها بیشتر
دوستت دارم تو در جان منی
پاره ای از جان ایران منی
شاخه ای گل پیش دلدارت ببر
بوسه ای از گونه یارت بخر
سیب سرخی هم فراهم آوریم
هر یکی یک بوسه بر رویش زنیم
کین نمادی گشته از اسفندگان
دوستت دارم فراوان تر ز جان
دلبرم ای ماه ایرانی نژاد
سرزمینت را مبر هرگز ز یاد
کین زمین جای سپند مهر بود
جای نیکویان روشن چهر بود
اینچنین کن تا که چون بی مایگان
ره نپویی بر ره بیگانگان
سرزمینت را بکوش آباد کن
روز و شب از فر ایران یاد کن
تا درودی دیگر بدرود ...